چه زیباست آن سان که در آسمان محبت یار به پرواز درمی آیی.
چه زیباست نم نم باران عشق و دوست داشتن، که کم کم باریدن آغاز می کند و به درازا می بارد.
دریای نگاهت حکایت های ناگفتنی در خود دارد،
امواج پر تلاطم نگاهت ، بیقرار ساحلی آرام است که در آن سکنی گزیند...
ساحل قلبم را در برابر جزر و مد نگاهت گشوده ام تا آرام گیری...
چه زیباست آن سان که کشتی خسته ی جانت در ساحل قلبم لنگر اندازد و آرام گیرد.
چه زیباست آن سان که در دوست محو می شوی،
چه نیروی عمیقی است که قلبم را به سوی قلبت می کشاند.
جاذبه نگاهت قدم هایم را به سمتت محکم تر می سازد.
شگفتا، دوست داشتن چه نیروی شفادهنده ایست.
دوست داشتن گویا عشقی است که با دست های یکدیگر آفریدیم،
چه آفرینش زیبایی که سازنده آن قلب های من و توست.
عشق سرزمین غریبی است و دوست داشتن همچون یافتن همزبانی در این سرزمین بیگانه است....
دستانت را به دستم بده، قلبت را به قلبم گره بزن تا همراه یکدیگر در این سرزمین شگرف پای نهیم.
بیا با دوست داشتن یکدیگر احساس توانمندی خویش را فزونی دهیم،
و از این احساس دوست داشته شدن به شجاعت برسیم ..
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
وبلاگم چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آمار سایت
تبلیغات